برنامه ریزی آموزش و پرورش


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 941
نویسنده : عراقی

فصل اوّل :

اهمیت برنامه ریزی آموزشی و پرورشی . در این فصل برنامه ریزی را از دیدگاه های مختلف تعریف می کند یکی از جامع ترین تعریف های برنامه ریزی فراگردی است مداوم ، حساب شده و منطقی ، جهت دار و درونگر ، به منظور ارشاد و هدایت فعالیّتهای جمعی برای رسیدن به هدف مطلوب می باشد . همچنین آموزش و پرورش را نیز مورد برسی قرار داده وآن را به عنوان فعالیّتی مداوم ،جامع وبرای همه ،برای رشد و تکامل انسان ،غنای فرهنگ و تعالی جامعه تعریف می کند . ورابطه ی آن را توسعه ی اقتصادی فروابط اجتماعی بیان می کند و دیدگاه سیاست گزاران و متفکران اجتماعی رادر مورد مفید یا غیر مفید بودن آن بیان می کند .

فصل دوّم : سیر تحول و تکامل برنامه ریزی آموزشی و پرورشی

در این فصل ابتدا برنامه ریزی آموزشی وپرورشی را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داده و تعریف لکت را به عنوان جامع ترین تعریف بیان می کند . «فراگردی است برای تعیین کردن هدف های مناسب ،تشخیص دادن مسائل و نیازها و امکانات و محدودیت هایی که برای رسیدن به آن هدف ها موجود است یا محتملاً وجود خواهد یافت ،و تنظیم کردن فعالیت ها و برنامه هایی که برای رسیدن به آن لازم است .» وسپس انواع برنامه ریزی را بیان می کند . سپس برنامه ریزی را از نظر زمان عمل ،حیطه و دامنه عمل و چگونگی عمل تقسیم می کند و انواع آن را بیان می کند . سپس تاریخچه تحول برنامه ریزی آموزشی و پرورشی را در ایران وجهان و کمبود های آن را بیان می کند .

فصل سوم:  اصول برنامه ریزی

اصول برنامه ریزی را به سه قسمت اصول مقدماتی، اصول عمومی و اصول متمم تقسیم می کند .

اصول مقدماتی را به سه قسمت تقسیم می کند: 1- هماهنگی توسعه کمی با رشد و بهبود کیفی آموزشی 2- همبستگی سطوح مختلف و انواع آموزشی و پرورشی 3- انطباق برنامه های آموزش و پرورش با نیاز های توسعه ملی

اصول عمومی را به پنج دسته تقسیم می کند و اصول متممرا که شامل : 1- اصل واقع بینی 2- اصل همکاری و مشارکت 3- اصل استمرار و ارزیابی 4- اصل تغییر و تحول 5- اصل ضمانت اجرایی می باشد تقسیم می کند .

 

فصل چهارم : مبانی تهیه و تنظیم برنامه (ارکان برنامه ریزی )

برنامه شامل سه رکن می باشد 1-هدف 2- وسایل ومنابع 3- تدابیر راهبردها و سپس نقش تصمیم گیریرا در برنامه ریزی آموزش وپرورش بیان می کند سپس حوزه امکانات را که از تلاقی دو مجموعه منابع وموانع شکل می گیرد را توضیح داده و آن را از دیدگاه های مختلف شرح می دهد سپس به تعیین هدف در برنامه ریزی اشاره می کند و آن رابه عنوان مشکل ترین و حساسترین مسئله برنامه ریزی بیان می کند .

و هدف های آموزش و پرورش را به شش دسته به شرح ذیل تقسیم می کند 1- آرمان های جهانی 2- آرمان های ملی آموزش و پرورش 3- رسالت و ماموریت سیستم آموزش و پرورش 4- وظایف پاره سیستم آموزش و پرورش 5- مقاصد اجرای پاموزش و پرورش 6- هدف های درسی و هر یک را توضیح می دهد . سپس به شناخت منابع و موانع آموزش و پرورش می پردازد و آن را به سه دسته محدودیت های درون زا ،محدودیت های برون زا و محدودیت های مختلط بیان می کند و نقش آن را در برنامه ریزی آموزش و پرورش بیان می کند .

 فصل پنجم : مدل های برنامه ریزی آموزشی و پرورشی

مدل به زبان ساده الگویی ایت به مقیاس کوچک از واقعیت که براساس پیش فرض هایی بنا شده است که آن را به دو دسته ی مدل های پیش بینی کننده و مدل های تشریح کننده تقسیم می کند .

جانستون مدل هارا از دودیگاه تقسیم می کند . دیدگاه اوّل مربوط به سطح آموزش و پرورش می باشد که شامل سه سطح می باشد : 1- سطح واحد آموزشی2- سطح سیستم و پاره سیستم آموزشی 3- سطح سیستم آموزشی در ارتباط با توسعه ی اقتصادی

دیدگاه دوم مربوط به مبنای ریاضی مدل ها می باشد که چهار دسته تقسیممی کند 1- مدل های بسته 2- مدل های زنجیر مار کو 3- مدل های رگزسیون  4- مدل های ریاضی

مدل های بسته مبنای ریاضی پیچیده ای ندارند ودر آن متغییر ها ذبا ضرایب ثابت و از پیش تعیین شده با یکدیگر مربوط می شوند . مدل های زنجیر مارکو نتیجه ای شبیه به مدل های بسته تولید می کنند

مدل های رگرسیون :اگر دو عامل به یکدیگر بستگی داشته باشند تغییر یکی با تغییر دیگری قرین خواهد بود که به رگرسیون ساده ورگرسیون مرکب تقسیم می کند .

سپس محدویت مدل های برنامه ریزی آموزش و پرورش را بیان می کند و مدل آسیاس توسعه ی آموزش وپرورش را شرح می دهد . و مدل چسواس را که برای برنامه ریزی آموزشی کشورهای در حال رشد می باشد را توضیح می دهد .

      اصول برنامه ریزی آموزشی (بخش اول)

   امروزه، برنامه ریزی آموزشی یکی از ضروریات اداره موفق امور سازمانها و مؤسسات، به ویژه سازمانها و مؤسسات آموزشی است. بدیهی است جهت اطمینان از تهیه و تولید و نیز اجرای برنامه‌های آموزشی مناسب، برنامه‌ریزی آموزشی باید دارای اصولی به عنوان راهنمای عمل برنامه ریزی بوده و منجر به موفقیت برنامه های آموزشی گردد. اصول كلی برنامه ریزی آموزشی كه با هم ارتباط منطقی داشته و در واقع راهنمای ما در عمل و نیز دست‌یابی به اهداف می‌باشند، به شرح زیر دسته‌بندی می‌گردند. لازم به توضیح است که برنامه ریزی آموزشی فرمول ویژه‌ای ندارد و از جایی به جایی و از موردی به مورد دیگر، متفاوت است، لیکن، اصول برنامه ریزی آموزشی در همه جا یکسان و صادق است.

الف-   اصول مقدماتی

ب-   اصول عمومی

ج-   اصول متمم

الف: اصول مقدماتی

1- هماهنگی توسعه کمی با رشد و بهبود کیفی آموزش

  منظور از این اصل این است که همزمان و همگام با گسترش و تعمیم آموزش و پرورش باید به اصلاح آن نیز اقدام نمود. اگر توجه صرف برنامه‌ریزی آموزشی به رشد کمی باشد، در واقع به نوعی عیب و نقص های موجود در آموزش و پرورش را با وسعت بیشتری گسترش می‌دهد.

2- همبستگی سطوح مختلف و انواع آموزش و پرورش

  منظور از این اصل این است که برنامه ریزی آموزشی تنها محدود به یک دوره خاص مثلاً ابتدایی نگردد، بلکه به تمام دوره‌های آموزشی اعم از رسمی و غیر رسمی، از کودکستان و پیش دبستانی گرفته تا دانشگاه و نیز آموزش و پرورش بزرگسالان توجه نماید. در حقیقت، این اصل بیان می‌دارد که برنامه ریزی آموزشی باید به آموزش و پرورش با دیدی وسیع و جامع نگریسته و تنها به یک هدف واحد مانند تربیت نیروی بازار کار اختصاص نیابد، بلکه تمام نیازهای تربیتی فراگیران را مد نظر قرار دهد.

3-  انطباق برنامه آموزشی با نیازهای توسعه ملی

  این اصل بیان می‌دارد که برنامه ریزی آموزشی نباید منفک از برنامه ریزی عمرانی و اجتماعی انجام گیرد، بلکه باید با برنامه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هماهنگ بوده و در چارچوب برنامه‌ریزی توسعه ملی صورت گیرد.

  اصول برنامه ریزی آموزشی (بخش دوم)

ب: اصول عمومی

1- جامعیت

  یک برنامه‌ریزی آموزشی جامع باید تمام دوره‌های آموزشی رسمی و غیر رسمی را در بر گرفته و علاوه بر مسائل آموزشی، به امور مدیریت، بودجه و اعتبارات، ساختمان و تاسیسات، تجهیزات و سایر ملازمات امر نیز توجه نماید.

2-  همبستگی

  آموزش و پرورش در ارتباط با آرمانهای ملی ، هم هدف است و هم وسیله. هدف است؛ چون خودش ارزش دارد و برای غنای فرهنگی و تعالی ارزشهای انسانی لازم است. وسیله است؛ زیرا برای رسیدن به هدفهای دیگر اجتماعی، اقتصادی و ...، ضروری است. از اینرو، برنامه ریزی آموزشی باید با برنامه ریزی توسعه ملی همبستگی داشته باشد.

3-  مداومت

   آموزش و پرورش فعالیتی است که به زمان نیاز داشته و دیر بازده است. به عبارتی، محصول آموزش و پرورش از زمان ورود به پایه اول ابتدایی تا اتمام تحصیلات دانشگاهیی حدود 20سال طول می‌کشد. بنابراین نیاز به یک برنامه ریزی مداوم و درازمدت می‌باشد. در این اصل انعطاف و مداومت باعث تجدید نظر و همگاهی برنامه با پیشرفت علم و تکنولوژی و تغییر و تحول نیازها و شرایط می شود.

4-  توجه به جنبه های کیفی

  توسعه کمی و اصلاح کیفی ابعاد دوگانه رشد و اصلاح آموزش و پرورش می باشند. بزرگی و یا کوچکی یک بعد نسبت به دیگری موجب عدم تعادل و عدم تناسب نظام آموزشی می گردد. کیفیت آموزش و پرورش با چگونگی اهدف آموزش و پرورش، برنامه های درسی، روش تدریس، تربیت معلم، کتب و مواد درسی و سایر مسایل مربوط به محتوا و ماهیت آموزش و پرورش سر و کار دارد. از این رو، در برنامه ریزی آموزشی، باید تدابیر و طرح های لازم برای بهبود اصلاح جنبه های کیفی آموزش و پرورش به طور دقیق منظم و موثر منظور شود.

5-  توجه به مدیریت و سرویس اطلاعات

  بدون اطلاعات و آمار صحیح و کامل نمی توان برنامه ریزی درستی انجام داد. در واقع تدوین یک برنامه آموزشی صحیح مستلزم وجود مدیریت علاقمند، وارد و دارای اطلاعات و آمار دقیق است.

 اصول برنامه ریزی آموزشی (بخش سوم)

ج: اصول متمم

1- واقع بینی

به زعم مک کینون، واقع بینانه بودن برنامه مستلزم توجه به چند سلسله عوامل است:

 عوامل کمی عرضه و تقاضا (تعداد جمعیت واجب التعلیم؛ نیاز به نیروی انسانی؛ منابع مورد نیاز؛ هزینه ها؛ تعداد مدارس و دانشگاهها؛ تعداد کلاسها، معلمان، مدیران، کارکنان و ...) 

عوامل اجتماعی (عواملی چون نگرش اجتماع به آموزش وپرورش؛ ارزش‌های اجتماعی؛ خواست‌ها و انتظارات گروه‌های مختلف مردم از آموزش و پرورش؛ عوامل موافق و آسان ساز یا مخالف و بازدارنده‌ی تغییر، تحول و اصلاح در آموزش و پرورش و ...)

عوامل اجرایی (عواملی همچون چگونگی سازمان تشکیلات و نظام آموزش وپرورش؛ قوانین استخدامی و نظام حقوق ؛ شرایط ترفیع؛ نحوه مدیریت ؛ سلسله مراتب اداری؛ چگونگی تصمیم گیری و حدود اختیارات متصدیان امر اجرایی ؛ معلمان، حدود اختیاراتن و وظایف و نحوه عمل آنها و ... که برای بالابردن سطح کیفیت تعلیم بسیار مهم است)

عوامل سیاسی (در برنامه‌ریزی چه افرادی، در چه مواردی و تاچه حدی، در تصمیم گیری مشارکت داده می‌شوند؟ این جنبه مسائلی از قبیل هماهنگی و همکاری دستگاهها؛ مداومت و پیگیری برنامه ها و تصمیمات را نیز شامل می شود.)

عوامل مالی (چگونگی بودجه‌ریزی در آموزش وپرورش؛ کنترل و نظارت مالی؛ نحوه تعیین اولویت ها و ملاکهای بودجه بندی و ...)

عوامل اطلاعاتی (نقص اطلاعات منجر به نقص در برنامه ریزی می گردد. در واقع عدم آگاهی و اطلاع از عوامل منجر به فرار مغزها، ترک تحصیل، بی علاقگی و بی میلی تحصیلی دانش‌آموزان؛ روشهای آموزشی مناسب و غیر مناسب و ... باعث می شود که برنامه ریزی واقع بینانه نباشد)

2- اصل همکاری و مشارکت

  این اصل مربوط به اجرا و عمل برنامه ریزی است. مراحل برنامه ریزی شامل تعیین اهداف؛ تعیین منابع و امکانات و نیز موانع و محدودیتها؛ انتخاب اولویتها اهداف مشخص و راهبردها؛ تدوین برنامه؛ اجرا و ارزشیابی برنامه نیاز به همکاری مشارکت متخصصان و مسئولین برنامه‌ریزی، معلمان، مدیران، دانش‌آموزان و سایر گروههاست.

3- اصل استمرار و ارزیابی

   با توجه به پیشرفت‌های روزافزون علمی و تکنولوژیکی و نیز تغییرات شرایط اجتماعی و ...، یک برنامه آموزشی باید به طور مداوم ارزیابی و تجدید نظر گردیده و با پیشرفت زمان همگام شود. در حقیقت برنامه ای که با ارزیابی و بررسی مستمر همراه نباشد، برنامه ریزی نیست، بلکه نوعی اظهار نظر ذهنی است.

4- اصل تغییر و تحول

   برنامه ریزی باید در روند موجود تغییر و تحول ایجاد نموده، آن را در مسیر جدیدی قرار داده وکمبودهای کمی و معایب کیفی را مرتفع نماید. در درون این اصل، اصل دیگری به نام اصل اشتقاق وجود دارد که به معنی توجه کردن به شقوق و راه حل های مختلف در تمام مراحل برنامه ریزی آموزشی است.  

5- اصل ضمانت اجرایی

   در تهیه و تنظیم برنامه های آموزشی باید شرایط اجرای آنها از قبیل محیط اجتماعی و سیاسی، مدیریت، سازمان و تشکیلات، نظام و مقررات اداری آموزش و پرورش، منابع فنی و انسانی و راهبردهای نوآوری و ...، نیز در نظر گرفته شود. هماهنگی و تجانس برنامه آموزشی با موارد مذکور به ضمانت اجرایی آن برنامه کمک می کند. به عنوان مثال، انتخاب راهبرد نوآوری مناسب منجر به پیوند خوردن نوآوری مورد نظر به سیستم موجود می شود. اصل ضمانت اجرایی رابطه مستقیمی با اصل واقع بینی دارد، لیکن به علت دامنه عمل گسترده تر آن تحت عنوان اصلی مجزا در نظر گرفته شده است و گرنه اصل ضمانت اجرایی در حقیقت بخشی از اصل واقع بینی است.

  مبانی تهیه و تنظیم برنامه آموزشی (1)

هر برنامه شامل سه رکن اساسی است: اهداف، وسایل و منابع ، تدابیر و راهبردها. برای تهیه و تنظیم یک برنامه، لازم است که به سه سئوال درباره ارکان مذکور پاسخ گفته شود. این سئوالات عبارتند از:

1-اهداف این برنامه چیست، مقصدمان کجاست و چه می‌خواهیم؟

2-برای رسیدن به این مقصد و خواسته‌ها، به چه وسایل و منابعی نیاز داریم و محدودیت ها و منابع پیش روی ما کدامند؟

3-برای استفاده از این منابع در جهت دستیابی به اهداف برنامه، چه تدابیر و راهبردهایی را می‌توان به کار بست؟

سئوالات فوق ممکن است دارای پاسخ‌های متعددی باشند؛ لذا لازم است که برنامه‌ریز آموزشی دست به نوعی تصمیم‌گیری و انتخاب بزند. اگر برنامه‌ريزى آموزش و پرورش به سبک آرزويى و خيالى باشد، تصميم‌گيرى بسيار آسان است؛ زيرا در برنامه‌ريزى آرزويي، به حساب و کتاب و مطالعه احتياجى نيست. اگر برنامه‌ريزى واقع‌بينانه و اصولى باشد، تصميم‌گيرى دشوار است. اصولاً، برنامه‌ريزى نوعى تصميم‌گيرى است؛ تصميم‌گيرى درباره مقصد و وسيله، اينکه چه مى‌خواهيم و چگونه مى‌توانيم آن را به‌ دست آوريم.

مبانی تهیه و تنظیم برنامه آموزشی (2)

تصميم‌گيرى در برنامه‌ريزى آموزش و پرورش

در تصميم‌گيرى‌هاى برنامه‌ريزى آموزشى سه مفهوم مستتر است: مفهوم انتخاب، مفهوم ريسک يا خطر، مفهوم محدوديت

 

منظور از مفهوم انتخاب اين است که برنامه‌ريز بايد به نيازها و هدف‌هاى متفاوتى که تقاضا مى‌شود، شقوق و راه‌هاى مختلفى که براى رسيدن به مقصد وجود دارد، و امکانات گوناگونى که مى‌تواند مورد استفاده قرار گيرد توجه کند و شقوق مختلف راه‌بردها را مطالعه و در نظر گيرد. اگر در برنامه فقط يک راه ارائه شود، مسئلهٔ انتخاب منتفى مى‌گردد و طبعاً نيازى به تصميم‌گيرى نخواهد بود؛ زيرا تصميمات قبلاً گرفته شده است.

 
 
 

مسئله دوم در تصميم‌گيري، احتمال خطر يا ريسک است. برنامه‌ريز بايد بکوشد تا راه‌ها و تدابير مختلفى براى رسيدن به مقصد پيدا کند. هر يک از اين ‌راه‌ها مزايا و معايبى دارند. اگر مزاياى يک راه به‌طور بارزى بر مزاياى راه‌هاى ديگر رجحان داشته باشد باز هم موضوع تصميم‌گيرى عملاً منتفى مى‌شود؛ زيرا راهى که بايد انتخاب شود آن‌چنان آشکار است که خود‌ به‌خود انتخاب خواهد شد. ولى اگر توازن مزايا و معايب هر راه آن‌چنان باشد که نتوان مزيت يک راه را بر راه ديگر به آسانى تشخيص داد، در اين صورت تصميم‌گيرى مستلزم سنجش مزايا و معايب راه‌هاى مختلف مى‌شود؛ و انتخاب هر راه، خواهى نخواهي، توأم با خطر کردن مى‌گردد. گاهى اوقات تصور مى‌شود که برنامه‌ريزى موجب مى‌گردد که ريسک از ميان برود يا به حداقل ممکن برسد. اما بايد متوجه بود که برنامه‌ريزى ريسک را از ميان بر نمى‌دارد ولى مى‌کوشد ريسکى که مى‌کند عاقلانه و حساب‌شده باشد.

 
 
 

مفهوم سومى که در تصميم‌گيرى‌هاى برنامه‌ريزى، پنهان مى‌باشد، محدوديت منابع است. در حقيقت، محدوديت منابع در مقابل نامحدود بودن خواست‌ها موجب مى‌شود که حق تقدم يا اولويتى براى خواست‌هاى خود قائل شويم. نياز به تعيين اولويت‌ها موجب مى‌شود که به برنامه‌ريزى متوسل شويم. اگر منابع محدوديتى نداشت، مى‌توانستيم به همه خواست‌ها بپردازيم و نيازى به تعيين اولويت و تقدم و تأخر هدف‌ها پيدا نمى‌شد. تعيين اولويت‌ها سرآغاز برخورد منابع و نيازها است و يکى از حساس‌ترين مراحل برنامه‌ريزى مى‌باشد.

 مبانی تهیه و تنظیم برنامه آموزشی (3)

حوزه امکانات

تصميم‌گيرى واقع‌بينانه مستلزم آن است که اجراى آن امکان‌پذير باشد. بدين جهت لازم است که حوزهٔ امکانات و مقدورات را بشناسيم. ٔ گروهی معتقدند که حوزهٔ امکانات از تلاقى دو مجموعهٔ منابع و موانع ايجاد مى‌شود.

گروهی ديگر نیز عقيده دارند که حوزهٔ امکانات از تلاقى سه مجموعه توقعات - نيازها، منابع - موانع، و راه‌بردها - اولويت‌ها به‌وجود مى‌آيد.

  هر دو مدل مذکور معقول هستند و مفهوم حوزهٔ امکانات را مى‌رسانند؛ ولى در هر دو مدل، از نظر چگونگى تجسم مفهوم، نقطهٔ ضعفى ديده مى‌شود؛ بدين معنى که تغيير حوزهٔ امکانات را به‌درستى توجيه نمى‌کنند. مجموعه‌هاى توقعات و نيازها، منابع و موانع و راه‌بردها و اولويت‌ها ثابت و يکسان نيستند و در طول زمان تغيير مى‌کنند. طبعاً، تغيير هر يک از آنها در محدودهٔ امکانات و مقدورات منعکس مى‌شود و آن را تغيير مى‌دهد. اين‌گونه تغييرات را نمى‌توان در دو مدل بالا به‌درستى نشان داد.

براى رفع مشکلات بالا، شايد بهتر آن باشد که حوزهٔ امکانات را در مدلى که حوزهٔ امکانات را در حد فاصل بين مجموعهٔ منابع و مجموعهٔ موانع مى‌پندارد نشان دهيم، در اين مدل، سه دايرهٔ متحدالمرکز به شکل دايره‌هاى رشد درخت، نشان داده شده است که اشعه‌اى به مانند خط اثر آوندها آنها را قطع کرده و قطاع‌هايى ساخته است. سه دايرهٔ مزبور معرف سه مجموعه هستند: مجموعهٔ توقعات، نيازها، خواست‌ها و انتظارات فردى و اجتماعي - مجموعهٔ منابع مادي، مالي، علمي، فنى و انساني - مجموعهٔ موانع و محدوديت‌ها.

محدودهٔ امکانات و مقدورات در حد فاصل بين مجموعهٔ منابع و مجموعهٔ موانع و محدوديت‌ها قرار گرفته است. اين محدوده که به‌نام حوزهٔ امکانات ناميده مى‌شود، به شکل تاجى بين دو دايرهٔ دوم و سوم که به ترتيب معرف مجموعهٔ منابع و مجموعهٔ موانع هستند، نشان داده شده است. طبق اين مدل هر قدر دامنهٔ منابع وسيع‌تر شود، حوزهٔ امکانات نيز بزرگ‌تر مى‌گردد و هم‌چنين، هر قدر از موانع و محدوديت‌ها کاسته شود، ميدان عمل، و مقدورات بازتر مى‌گردد. برعکس، هر قدر فاصلهٔ بين منابع و محدويت‌ها کمتر شود، حوزهٔ امکانات و ميدان عمل نيز تنگ‌تر مى‌شود.

در اين ميان، موقعيت و نقش راه‌برد يا استراتژى چيست؟ راه‌برد يا خط مشي، مجموعه تدابيرى است که با استفاده از پاره‌اى منابع، و بر کنار ساختن بعضى موانع و محدوديت‌ها، ما را به تعدادى از هدف‌ها و خواست‌ها مى‌رساند. در این مدل، راه‌بردها به‌صورت شعاع‌ها يا خطوط اثر آوند نشان داده شده‌اند که از مرکز مشترک دايره‌هاى رشد که معرف کانون اجتماع است منشأ مى‌گيرند و دايره‌هاى رشد را به قطاع‌هايى تقسيم مى‌کنند. بدين ترتيب، بسته به استراتژى‌هايى که به‌کار برده مى‌شود، اولويت بين هدف‌ها و خواست‌ها مشخص مى‌گردد و معلوم مى‌شود به چه منابعى نياز است، چه موانع و محدوديت‌هايى بر سر راه قرار دارد، و محدودهٔ امکانات و مقدورات چيست.

مبانی تهیه و تنظیم برنامه آموزشی (3)

تعيين هدف‌هاى آموزش و پرورش

تعيين هدف، حساس‌ترين و به اعتبارى مشکل‌ترين مسئلهٔ برنامه‌ريزى آموزش و پرورش است؛ زيرا آموزش و پرورش فعاليتى است بنيادى که در حيات سیاسی، اقتصادي، اجتماعى و فرهنگى اجتماع منعکس مى‌شود و اثر غير قابل برگشت مى‌گذارد. رشد، ترقي، و کمال و تعالى انسان‌ها و اجتماع به نوع آموزشى که افراد، چه در مدرسه و چه در خارج از آن، مى‌بينند بستگى دارد. اگر کيفيت و کميت آموزش خوب باشد زمينه‌اى لازم براى پيشرفت و تعالى فراهم مى‌آورد و اگر بد باشد موجب انحطاط و عقب‌ماندگى مى‌شود.

سطوح هدف های آموزش و پرورش از نظر برنامه‌ریزی

آرمان‌هاى جهانى آموزش و پرورش

آرمان‌هاى جهانى آموزش و پرورش از مرزهاى سياسى و جغرافيايى فراتر مى‌روند، همه بشريت را فارغ از نژاد، دين، و مرام در بر مى‌گيرند، و متضمن رسالتى هستند که آموزش و پرورش بايد در پايدار ساختن تفاهم صلح و امنيت، برابر ساختن فرصت‌ها، استقرار حقوق و عدالت اجتماعي، گسترش مرزهاى دانش و معرفت و پيشبرد بشريت به سوى کمالات انسانى در سراسر جهان بر عهده گيرد. آرمان‌هاى جهانى آموزش و پرورش در دستورات اديان بزرگ، نوشته‌ها و گفته‌هاى متفکران انسان‌دوست، و هم‌چنين در پاره‌اى از منشورها و توصيه‌نامه‌هاى سازمان ملل منعکس هستند.

آرمان‌هاى ملى آموزش و پرورش

آرمان‌هاى ملى آموزش و پرورش از فرهنگ ملى ريشه مى‌گيرند و هدف‌هاى سياسي، اقتصادى و اجتماعی ويژه هر کشور را دنبال مى‌کنند؛ مثلاً، هدف شهروندى و ميهن‌پرستى ضمن آنکه يک هدف عمومى است، در هر کشورى رنگ سياسى و فرهنگى خاص آن کشور را به‌خود مى‌گيرد. در يکى تکيه بر اشاعه مرام سياسى سوسياليستى است؛ در يکى ديگر، حفظ و تقويت مبانى حکومت دموکراسي؛ در يکى تکيه بر تعليمات مذهبى و ارزش‌ها و اخلاقيات عيسوى است؛ در يکى ديگر، پيروى از تعاليم عاليه اسلامي؛ در بعضى تکيه بر احياء فرهنگ و ارزش‌هاى ملى آفريقايى است؛ در برخي، تقويت مبانى فرهنگ ملى و جها‌ن‌بينى خاص کشورهاى آسيايي.

رسالت و مأموريت آموزش و پرورش

رسالت و مأموريت آموزش و پرروش از آرمان‌هاى ملى آموزش و پرورش منشأ مى‌گيرند و در حقيقت، هدف‌هايى هستند که نهاد آموزش و پرورش به خاطر آنها پديد آمده است، و برنامه‌ريزى به منظور تحقق بخشيدن به آنها انجام مى‌شود.

اين نوع هدف‌ها، مانند آرمان‌هاى ملى آموزش و پرروش، از نظر بُعد زمان، جزء هدف‌هاى بلندمدت به‌شمار مى‌روند، و مانند آنها در قالب عبارات رنگين و کلى بيان مى‌شوند؛ ولى نسبت به آنها مشخص‌تر و ملموس‌تر هستند. بدين قرار که در قوانين مختلف شکل مى‌گيرند، و اولويت‌ها را منعکس مى‌سازند، و خط مشى و سياست آموزشى و پرورشى رسمى را مشخص مى‌کنند. هدف‌هاى تربيت نيروى انسانى مورد نياز بخش‌هاى توليدى خدمات تحکيم و تقويت اعتقادات و شعاير دينى و اخلاقي، حفظ و گسترش ميراث‌هاى فرهنگي، و القاى همبستگى و وحدت و غرور ملي، جزء رسالت و مأموريت سيستم آموزش و پرورش ذکر مى‌شوند. از اين ميان، بعضى از هدف‌ها نسبتاً دقيق و مشخص هستند. برخى ديگر، مفهوم روشن و معينِ قابل اندازه‌گيرى ندارند و مى‌توانند به‌صورت‌هاى متفاوتى تعبير و تفسير شوند. اگر منظور از سيستم آموزش و پرورش، مجموعه نهادها و مؤسساتى باشد که در تعليم و تربيت مردم يک اجتماع مؤثر هستند، دامنهٔ عمل و پوشش چنين سيستمى بسيار وسيع است؛ و طبعاً تعيين هدف‌ها يا رسالت و مأموريت آن نيز جنبهٔ کلى‌بافى پيدا مى‌کند. ولى اگر منظور از سيستم آموزش و پرورش، مثلاً فقط محدودهٔ عمل وزارت آموزش و پرورش باشد در اين صورت رسالت و مأموريت آن محدودتر خواهد بود، و به همان نسبت نيز مى‌توان هدف‌ها را دقيق‌تر بيان کرد.

به‌طور کلي، سياست و رسالت سيستم آموزش و پرورش، مبين هدف‌هاى برنامه‌ريزى آموزش و پرورش است و بر اساس آن، هدف‌ها و خط مشى‌هاى برنامه تعيين مى‌گردد، هدف‌ها و خط مشى‌هايى از قبيل:

*خط‌مشى و سياست عمومى آموزشي، مشتمل بر چگونگى ساخت و نظام آموزش و پرورش، طول دورهٔ تحصيلات همگاني، مختلط بودن آموزش در دوره‌هاى مختلف، برابرى فرصت‌ها و راه يافتن به مدارج مختلف آموزشى و امثال آن.

*خط‌مشى اقتصاد آموزش و پرورش، مشتمل بر سهميه آموزش و پرورش، بودجه‌بندى فعاليت‌ها و برنامه‌ها، رايگان بودن آموزش و پرورش، سرمايه‌گذارى‌هاى آموزشى و جز آنها.

*خط‌مشى توسعهٔ آموزش و پرورش، مشتمل بر تعيين اولويت‌هاى دوره‌ها و برنامه‌هاى مختلف آموزش و پرروش، توزيع آموزش و پرورش، هماهنگى آموزش و پرورش با برنامه‌هاى ديگر توسعه ملى و امثال آنها.

*خط‌مشى کيفى و فنى آموزش و پرورش، مشتمل بر چگونگى تعيين محتواى برنامه‌هاى آموزشي، روان‌شناسي، تکنولوژي، نوآوري، و ديگر جنبه‌هاى فراگرد و توليد آموزش و پرورش.

وظائف پاره سيستم‌هاى آموزش و پرورش

وظائف پاره‌سيستم‌هاى آموزش و پرورش مبين هدف‌هائى هستند که هر يک از اعضاء يا بخش‌هاى عمدهٔ سيستم آموزش و پرورش بر عهده دارد. مانند هدف‌هاى تعليمات ابتدائي، هدف‌هاى تعليمات دورهٔ راهنمائي، هدف‌هاى تعليمات دورهٔ متوسطه، هدف‌هاى دوره‌هاى دانشگاهي، هدف‌هاى تعليمات غير رسمي، و امثال آنها.

اين قبيل هدف‌ها در داخل سيستم کل آموزش و پرورش تعيين مى‌شوند و از هدف‌هاى سيستم ريشه مى‌گيرند. از نظر بُعد زمان، جزء هدف‌هاى ميان مدت به‌شمار مى‌روند. از نظر بُعد اختيار توسط مقامات و مراجع تصميم‌گيرى و رهبرى داخلى سيستم آموزش و پرورش چون شوراهاى عالى آموزش و برنامه‌ريزى تعيين مى‌شوند، و از نظر برنامه‌ريزي، به‌عنوان هدف‌هاى مشخص برنامه تلقى مى‌گردند و بدين جهت بايد دقيق و مشخص باشند. هدف‌هايى چون: ريشه‌کن کردن بى‌سوادي، تأمين آموزش ابتدائى براى تمام گروه سنى اطفال مربوط، آموختن لااقل يک حرفه و فن به تمام دانش‌آموزان دبيرستاني، و متعادل ساختن رشد و توسعهٔ آموزش عالى با توسعه و عمران منطقه‌اى و امثال آنها جزء اين طبقه از هدف‌ها به‌شمار مى‌روند

مقاصد اجرائى آموزش و پرورش

مقاصد اجرائى آموزش و پرورش شامل هدف‌هايى هستند که رسيدن به آنها براى فراهم آوردن موجبات اجراء وظايف پاره سيستم‌هاى آموزش و پرورش لازم است؛ مثلاً، تربيت‌ معلم، تربيت مدير، تربيت راهنما و مشاور، تأسيس مدارس، احداث کتابخانه، و تهيهٔ وسايل و منابع و تجهيزات آموزشى جزء اين گروه هدف‌ها مى‌باشند.

هدف‌ها يا مقاصد اجرائى آموزش و پرورش از نظر بُعد زمان معمولاً جزء هدف‌هاى ميان مدت و کوتاه مدت به‌شمار مى‌روند. توسط مسؤولان و مديران ارشد اجرايى و دفاتر برنامه‌ريزى داخلى سيستم آموزش و پرورش تعيين مى‌شوند. از نظر برنامه‌ريزي، به‌عنوان هدف‌هاى طرح يا اجزاء برنامه تلقى مى‌گردند.

هدف‌هاى اجرائى آموزش و پرورش، خود، غايت مقصود نيستند بلکه معرف وسيلهٔ رسيدن به مقصود هستند. به زبان ساده، هدف‌هاى اجرائى به ما مى‌گويند: مى‌خواهيم چه منابع انسانى (تعداد و نوع معلمان، مديران، و کارکنان آموزشي) آماده کنيم، چه منابع مادى (شامل مدارس، و تأسيسات و تجهيزات) تهيه کنيم، چه منابع مالى (شامل اعتبارات جارى و سرمايه‌اي) به‌دست آوريم، چه منابع فنى (از قبيل کتاب‌ها و وسايل درسى و کمک درسى و اطلاعات فني) فراهم آوريم، و چگونه اين منابع را سازمان دهيم، متشکل سازيم و به‌کار گيريم تا به هدف‌هاى تعليماتى و تربيتى برنامه برسيم.

هدف‌هاى درسى

هدف‌هاى درسى شامل تغييراتى هستند که انتظار داريم فراگرد ‌آموزش و پرورش در کردار، گفتار، و پندار محصل ايجاد کند. پوشش هدف‌هاى درسى خيلى وسيع‌تر از اکتساب معلومات مى‌باشد، و شامل رشد فکرى و تقويت قواى ذهني، رشد و بلوغ عاطفي، پرورش مهارت‌هاى بدني، آموزش فرهنگى و اجتماعي، آموزش حرفه‌اى و تخصص، پرورش (خوي) و تحکيم شخصيت، و آماده ساختن انسان براى خويشتن‌شناسى و دگرآگاهي، درک صفا و زيبايى و خلاقيت زندگي، و بالاخره معرفت حق و حقيقت است.

هدف‌هاى درسى از نظر بُعد زمان جزء هدف‌هاى کوتاه مدت، ميان مدت، و بلند مدت به‌شمار مى‌روند. کوتاه مدت هستند براى اينکه هم‌زمان با پيشرفت درس، تکوين مى‌يابند. ميان مدت هستند براى اينکه طول مدت درس و دوره‌هاى آموزشى چند سال به درازا مى‌انجامد. دراز مدت هستند براى آنکه با خوى انسان مى‌آميزند و در طول زندگى با او همراه هستند.

هدف‌هاى درسى ظاهراً توسط برنامه‌ريزان درسى تدوين مى‌شوند ولى در حقيقت، همه کسانى که فرهنگ اجتماع را به‌وجود مى‌آورند، همه به‌طور غير مستقيم در تعيين هدف‌هاى درسى دست دارند؛ زيرا هدف‌هاى درسى از آرمان‌هاى آموزش و پرورش منشاء مى‌گيرند، و آرمان‌هاى آموزش و پرورش نيز محصول فرهنگ مسلط کشور است، و فرهنگ مسلط کشور مشخص کنندهٔ نوع انسان‌هاى مورد نياز.

اگر هدف‌هاى جزيى يعنى هدف‌هاى در سطح دروس را هدف‌هاى درسى بناميم و هدف‌هاى کلى يعنى هدف‌هاى در سطح برنامه و فعاليت و دوره‌هاى آموزشى را هدف‌هاى آموزشي، مى‌توانيم بگوييم که برنامه‌ريزى آموزش و پرورش با هدف‌هاى آموزشى سروکار دارد نه با هدف‌هاى درسي. ولي، برنامه‌ريزى مواد درسى با هر دو نوع هدف‌ها مربوط است.

مبانی تهیه و تنظیم برنامه آموزشی (5)

تعيين محدوده منابع و امکانات

چرا تمام انتظارات و تقاضاهاى آموزشى اجتماع برآورده نمى‌شود؟

پاسخ به سؤال بالا را بايد در مجموعهٔ منابع و موانع يا مقدورات و محدوديت‌هاى آموزش و پرورش جستجو کرد

منابع و موانع آموزش و پرورش

الف: منابع و منابع درون زا

طبیعت فراگیری انسان

دانش و تکنولوژی آموزش و پرورش

ساخت و نظام آموزش و پرورش

ب: منابع و موانع برون‌زا

فلسفه مسلط اجتماعی

سطح تولید و سرمایه‌گذاری

سطح رفاه و عدالت اجتماعی

محیط آموزشی و پرورشی اجتماع

عوامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بین المللی

ج: منابع و موانع درون‌زا و برون زا (مختلط)

توزیع آموزش و پرورش

ضریب کوشش آموزش و پرورش (منابع مادی)

منابع انسانی آموزش و پرورش

منابع و منابع درون زا

منابع و موانع درون‌زاى آموزش و پرورش مربوط به ماهيت تعليم و تربيت است و با طبيعت فراگيرى انسان، دانش و تکنولوژى علوم تربيتي، و ساخت و نظام آموزش و پرورش بستگى دارد.

طبيعت فراگيرى انسان

انسان چگون فرا مى‌گيرد؟ کمبودهاى دانش بشر دربارهٔ طبيعت فراگيرى انسان يکى از محدوديت‌هاى اساسى آموزش و پرورش مى‌باشد، ولى گذشته از آن، عامل ديگرى که وابسته به طبيعت يادگيرى است عامل زمان مى‌باشد. يادگيرى فراگردى است تدريجى و کُند، طول مى‌کشد و زمان مى‌خواهد. ديررس بودن محصول آموزش و پرورش يکى از اساسى‌ترين محدوديت‌هاى توسعهٔ آن است و به همين دليل در برنامه‌ريزى آموزش و پرورش حائز اهميت خاص مى‌باشد

دانش و تکنولوژى آموزش و پرورش

منظور از دانش آموزش و پرورش، اطلاعات نظرى است که در زمينهٔ تعليم و تربيت به‌دست آمده؛ و منظور از تکنولوژى آموزشي، به‌کار گرفتن دانش مزبور. مجموعهٔ دانش و تکنولوژى آموزش و پرورش را مى‌توان منابع فنى آموزش و پرورش نام نهاد. هر قدر منابع فنى آموزش و پرورش غنى‌تر باشد، يعنى هر قدر دانش ما بيشتر و تکنولوژى ما قوى‌تر باشد، طبعاً دامنهٔ امکانات عمل وسيع‌تر خواهد شد. برعکس، هر قدر منابع فنى ما کمتر باشد، مقدورات و امکانات محدودتر خواهد بود. نارسايى‌هايى که در دانش و تکنولوژى آموزش و پرورش وجود دارد، به انضمام تأخير و تعلل سيستم آموزش و پرورش در استفاده از منابع و ذخاير علمى و فنى تربيتى موجود، يکى از موانع رشد و توسعه و بهبود آموزش و پرورش به‌شمار مى‌رود.

ساخت و نظام آموزش و پرورش

ساخت و نظام آموزش و پرورش مى‌تواند طورى باشد که براى همه راه‌گشاى تحصيل باشد و رشد و توسعهٔ آموزش و پرورش را آسان سازد؛ يا برعکس، با وضع قوانين و مقررات دست و پا گير، ايجاد تشکيلات متحجر، و تعبيه انواع سدهاى مقرراتى و تشکيلاتى و تحصيلي، مسير گسترش و بهبود تعليم و تربيت را با موانع گوناگون پر کند.

منابع و موانع برون‌زا

منابع و موانع برون‌زا در آموزش و پرورش، مربوط به محيط اجتماعي، سياسي، اقتصادي، و فرهنگى است که سيستم آموزش و پرورش را در بر گرفته و احاطه کرده است.

فلسفه مسلط اجتماعى

فلسفهٔ آموزش و پرورش بازتابى است که از فلسفهٔ مسلط اجتماعى - فرهنگي. چون سياست‌گذارى و تعين خط‌مشى‌ سستم آموزش و پرورش کشور تابع فلسفهٔ آن است و فلسفهٔ آموزش و پرورش از فلسفهٔ عمومى اجتماعى - فرهنگى کشور سر رشته مى‌گيرد، بنابراين، فلسفه اجتماعى - فرهنگى عامل اصلى تعيين خط مشى سيستم آموزش و پرورش مى‌باشد. بايد ديد فلسفهٔ مسلط اجتماع چه رسالتى براى آموزش و پرورش قائل است و از آن چه انتظار دارد؛ مثلاً، آيا انتظار دارد که آموزش و پرورش مهد تحول و نوسازى باشد يا لنگر ثبات؟

آيا انتظار دارد که آموزش و پرورش آينده‌نگر باشد، آينده‌ساز باشد، يا آينده گزين؟

سطح توليد و سرمايه‌گذارى

سطح رفاه و عدالت اجتماعى و محدود بودن منابع مادى و انسانى کشور از جمله مهم‌ترين عوامل بازدارندهٔ رشد و توسعهٔ آموزش و پرورش هستند. امکانات مادى و منابع انسانى بستگى به سطح توليد و سرمايه‌گذارى و هم‌چنين سطح رفاه و عدالت اجتماعى دارد

به بيان ديگر، ميزان منابعى که به آموزش و پرورش تخصيص داده مى‌شود، بستگى دارد به اينکه درآمد ملى چه مقدار است، چه ميزانى براى مصرف و چه نسبتى براى سرمايه‌گذارى اختصاص داده مى‌شود، سهم بخش‌هاى ديگر از قبيل صنعت، کشاورزي، نيرو، تجارت، حمل و نقل، ساختمان و مسکن و بهداشت و غيره چيست، و بر اساس چه ضوابطى تعيين مى‌شود، و آموزش و پرورش ‌‌‌‌‌‌در مقايسه با آنها از چه نفوذ و قدرتى برخوردار است؟

محيط آموزش و پرورش اجتماع

نهادها و مؤسسات و گروه‌هاى مختلفى در آموزش و پرورش انسان دخالت دارند. مدرسه يکى از اين نهادها است. نهادها و مؤسسات ديگر که مستقيماً در شکل دادن به شخصيت، طرز فکر و دانش و معرفت و ارزش‌هاى انسان تأثيرى مى‌گذارند و چه بسا تأثير آنها بيش از مدرسه است، بى‌شمار هستند. از آن جمله‌ هستند گروه‌هاى خويشاوندي، گروه‌هاى مذهبي، همسايگي، فرهنگي، و ديگر گروه‌هاى داوطلب، گروه‌هاى شغلى و صنفي، و رسانه‌هاى گروهي. بديهى است محيط فرهنگى کشور نيز توأم با عوامل اجتماعي، سياسى و اقتصادى در آموزش و پرورش انسان به‌طور مستقيم و غير مستقيم تأثير دارد

بسيارى از دانشمندان روان‌شناسى و علوم تربيتى معتقد هستند که رشد فکرى کودک محصول برخورد ذهنى او با محيط است. هر قدر محيطى که کودک در آن پرورش مى‌يابد از نظر فرهنگى و تحريک کنجکاوى و خلاقيت ذهنى غنى‌تر باشد، کودک باهوش‌تر بار خواهد آمد، و هر قدر محيط پرورش او را از نظر تحريک و تحرک فکرى فقيرتر باشد، قواى دماغى او کمتر مجال رشد پيدا خواهد کرد.

عوامل فرهنگي، سياسي، اقتصادى بين‌المللى

عوامل فرهنگي، سياسي، اقتصادي، و به‌عبارت کلى‌تر، محيط بين‌المللى از طريق نفوذى که در محيط سياسي، اجتماعي، اقتصادى و فرهنگى ملى مى‌کنند، خواه ناخواه، در آموزش و پرورش انسان مؤثر هستند. کمک‌ها و مناسبات اقتصادى و فرهنگى و فنى کشورهاى خارجى از جمله عواملى است که مستقيماً در آموزش و پرورش کشور سايه مى‌اندازد و تأثير مى‌گذارد.

منابع و موانع مختلط درون‌زا و برون‌ز

برخى از اشکالات و محدوديت‌هاى آموزش و پرورش ناشى از تأثيرات مختلط عوام درون‌زا و برون‌زا است.

توزيع آموزش و پرورش

توزيع آموزش و پرورش با ميزان دست‌يابى افراد طبقات مختلف اجتماع به آموزش و پرورش سنجيده مى‌شود. آيا بچه‌هاى شهر و روستا براى بهره‌مند شدن از آموزش و پرورش امکانات آنها برابر است؟ دخترها و پسرها چطور؟ بچه‌هاى پائين شهر و بالاى شهر چطور؟...

توزيع آموزش و پرورش به عوامل مختلفى بستگى دارد چون، سياست و خط مشى اجتماعي، موقعيت جغرافيايي، شرايط خانوادگي، درآمد، محل سکونت، و ...نابرابرى‌هايى که در توزيع آموزش و پرورش وجود دارد، يکى از عوامل مؤثرى است که موجب شهرگرايى و فرار مغزها از روستاها و شهرهاى کوچک و نقاط کم‌تحرک فرهنگى به شهرهاى بزرگ مى‌گردد، و به نوبه خود، مسائل بى‌شمارى را به‌ دنبال مى‌آورد. اگر سياست و خط‌مشى اجتماعى اين باشد که توزيع آموزش و پرورش را عادلانه سازد، نابرابرى فرصت‌هاى آموزشى را از ميان بردارد، و راه را براى کاهش فواصل و شکاف‌هاى طبقات اجتماعى هموار سازد، تدابيرى خواهد انديشيد که موانع و مشکلات دست‌يابى به آموزش و پرورش را در همهٔ سطوح براى همه طالبان آن از ميان بردارد.

موانع و مشکلات دست‌يابى به آموزش و پرورش بسيار هستند. بعضى از آنها، چون دورى مراکز آموزش عالى و مدارس خوب از محل سکونت و زندگى در روستاها و شهرهاى کوچک، فقر و مضيقه‌هاى مالي، و مقررات نام‌نويسى و ورود به دوره‌هاى بالاتر تحصيلى موانع آشکار به‌شمار مى‌آيند. برخى ديگر چون عقب‌ماندگى‌هاى گروه‌هاى زيادى از اطفال و جوانان ناشى از نابرخوردارى که قبلاً توضيح داده شد، سدهاى مقرراتى نظام آموزشي، و چگونگى روش تعليم و تدريس و آزمون‌ها، ظاهراً به چشم‌ نمى‌آيند و پنهان مى‌باشند، ولى نفوذ آنها دست کمى از اثر عوامل آشکار ندارد. عوامل مزبور، چه آشکار و چه نهان، بر روى هم، مشکل بزرگى در راه توسعهٔ آموزش و پرورش و توزيع عادلانه آن به‌ نظر مى‌رسند. ولى بيشتر اين موانع را مى‌توان از ميان برداشت. رايگان شدن تحصيلات، از طليعه‌هاى نويدبخش در اين جهت به‌شمار مى‌آيد.

منابع انسانى آموزش و پرورش

کمبود منابع انسانى از قبيل معلم، مدير، مشاور و راهنما، محقق و پژوهش‌گر، و تکنولوژيست، در همهٔ سطوح آموزش و پرورش (کودکستان، دبستان، دبيرستان و دانشگاه)، چه از نظر کيفيت و چه از نظر کميت، يکى از اساسى‌ترين تنگناهاى رشد و توسعه و بهبود آموزش و پرورش مى‌باشد. بسيارى از محدوديت‌ها و عوامل بازدارندهٔ رشد و توسعه را شايد بتوان در مدت نسبتاً کوتاهى برطرف کرد، ولى پرورش نيروى انسانى و جبران کمبود آن نيازمند به زمان است. اين موضوع اهميت خاصى به برنامه‌ريزى آموزش و پرورش مى‌دهد؛ زيرا منابع انسانى يکى از ارکان و عوامل اصلى مورد نياز تمام بخش‌ها در توسعهٔ ملى مى‌باشد. چه بسا در بسيارى از کشورها، کمبود منابع انسانى مهم‌ترين عامل بازدارندهٔ رشد و توسعه مى‌باشد.

چون پرورش منابع انسانى به زمان طولانى نيازمند است، آموزش و پرورش بايد به آينده‌نگرى دقيق برنامه‌هاى مورد نياز را پيشاپيش برقرار کند تا نيروى انسانى لازم به موقع آماده باشد. در اين ميان، تأمين منابع انسانى مورد نياز آموزش و پرورش اهميت بيشترى پيدا مى‌کند. اگر آموزش و پرورش را به قلب فعاليت‌هاى کشور تشبيه کنيم، منابع انسانى مورد نياز آموزش و پرورش به منزلهٔ رگ‌هايى خواهند بود که خون را به عضلهٔ قلب مى‌رسانند، و کوچک‌ترين خللى در کار آنها اثر نامطلوبى در کار قلب به‌وجود مى‌آورد، و طبعاً تمام فعاليت‌هاى حياتى بدن را مختل مى‌سازد.

ضريب کوشش آموزش و پرورش

 

براى آنکه بتوانيم ميزان نسبى کوشش و فعاليتى که در زمينهٔ آموزش و پرورش در کشورهاى مختلف انجام مى‌شود بسنجيم و با يکديگر مقايسه کنيم، به ملاک‌ها و معيارهاى سنجش نيازمند هستيم. ضريب کوشش يکى از ملاک‌هايى است که بدين منظور انتخاب شده است و به‌کار مى‌رود.

 

 ضريب کوشش آموزش و پرورش معمولاً به دو طريق محاسبه و برآورد مى‌شود:

الف: سهم اعتبارات آموزش و پرورش نسبت به درآمد ناخالص ملي.

ب: سهم اعتبارات آموزش و پرورش در بودجه

در محاسبهٔ ضريب کوشش، معمولاً اعتبارات دولتى که به وزارت آموزش و پرورش و فعاليتهاى آموزش و پرورش رسمى تخصيص يافته است، ملاک سنجش قرار مى‌گيرد. ولى در بسيارى از کشورها علاوه بر وزارت آموزش و پرورش، سازمان‌هاى ديگر دولتى و هم‌چنين بخش خصوصى سهم بزرگى در فعاليت‌هاى آموزش و تأمين منابع مادى آن دارند. بدين جهت، سهم اعتبارات آموزش و پرورش در بودجه معرف مجموع اعتباراتى که در کشور به مصرف آموزش و پرورش مى‌رسد، نيست.

افزايش نسبى هزينهٔ آموزش و پرورش در مقايسه با افزايش تعداد شاگردان تعبيرها و دلالت‌هاى مختلفى براى کيفيت آموزش و پرورش، بهره‌ورى آموزش و پرورش، واحد هزينهٔ آموزش و پرورش، تکنولوژى آموزش و پرورش، نو‌آورى آموزش و پرورش، و بودجهٔ آموزش و پرورش دارد، که هر يک به نوبهٔ خود، انعکاس خاصى در برنامه‌ريزى مى‌تواند داشته باشد.

مبانی تهیه و تنظیم برنامه‌آموزشی (6)

تعیین راهبردها و اولویت‌ها

راهبردهای آموزش و پرورش رابط بین سیاست‌گزاری و برنامه‌ریزی آموزش و پرورش هستند  و آنها را به یکدیگر پیوند می دهند و بدین جهت اهمیت به‌سزایی دارند .

فور و همکارانش برای شکل دادن به آموزش و پرورش  سه مرحله به شرح ذیل تشخیص داده اند : 

1 -  سیاست‌گزاری .

2 -  تعیین راهبرد ( استراتژی ).

3 -  برنامه ریزی .

-  سیاستگزاری متضمن تعیین رسالت و وظایف و خط مشی آموزشی کشور است . در این مرحله ابعاد اصلی آموزش و پرورش کشور ترسیم می شود .

 - تعیین کردن راهبرد ، رابط بین مرحله سیاست‌گزاری و برنامه ریزی است . دراین  مرحله ، از یک طرف رسالت و هدفهای کلی آموزش و پرورش که در مرحله سیاستگزاری تعیین شده است به صورت هدفهای مشخصتر یعنی فعالیتها مشخص می شود ، منابعی که ممکن است در اختیار قرار بگیرد روشن می گردد ، و ملاکها و ضوابط تصمیم گیری و دامنه امکانات تعیین می شود . و از طرف دیگر روش برنامه ریزی مشخص می گردد.

به هر صورت تعیین راهبردها در شکل دادن به آموزش و پرورش هر کشور نقش حساسی دارد .

تعیین راهبر


:: موضوعات مرتبط: مقدمات برنامه ریزی آموزشی , ,
:: برچسب‌ها: برنامه ریزی آموزش و پرورش ,

مدیریت دانشگاه آزاد شهر ری

مضوعات سایت تا چه حدی به شما کمک میکند

RSS

Powered By
loxblog.Com